شبکه افق - 1 اردیبهشت 1401

ضرورت علی ع برای "جهان امروز" (۱)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

دو نکته‌ای که در جمع‌بندی اشاره می‌کنیم بعد اگر دوستان هم فرمایشی، سؤالی، اِشکالی دارند بفرمایند یکی علی(ع) و امّت اسلام نه فقط شیعه، ضرورت علی‌شناسی برای کل مسلمین و دوم علی و بشریت، ضرورت علی‌شناسی برای جهان امروز. اول از دومی شروع کنیم. چون آن اولی خاتمه بحث ما راجع به حضرت امیر(ع) است خودش مقدمه‌ای برای ورود به ساحت شخصیت و زندگی حضرت فاطمه(س) در جلسه بعد خواهد بود.

ممکن است این سؤال به ذهن کسانی بیاید که حالا از علی(ع) گفتن و شنیدن امروز با این جهان و این ارتباطات و دهکده جهانی و وصل شدن افکار و اخلاق و سبک زندگی و این که تقریباً دنیا دارد به سرعت همه جا به لحاظ فرهنگی و سبک زندگی شبیه به هم می‌شوند و با عناوینی مثل جهانی شدن، رسانه، ارتباطات، اختلاط و ارتباط صدها و هزاران فرهنگ در جهان، در این زمانه، با این شرایط که قطعاً در صد سال آینده در این جهت بسیار خواهد رفت و اوضاع دگرگون خواهد شد واقعاً چه نیازی به علی(ع) است؟ آیا علی(ع) برای بشر امروز واقعاً حرفی برای گفتن دارد؟

این‌جا در پاسخ هم به محتوا و هم به شیوه در فضای جدید جهانی که دارد به سمت آن بیشتر می‌رویم به هر دو اشاره می‌کنیم. اولاً اتفاقاً جهانی شدن یعنی ایجاد یک زبان مشترک جهانی، ذهن مشترک جهانی به علی‌شناسی در جهان جدید کمک می‌کند. قبلاً شما تا 200 سال پیش، تا 500 سال پیش اصلاً ارتباطی بین ملت‌ها نبود حتی بین شهرها، حتی بین محلات، و واقعاً یک سبک و سیاقی در زندگی و روحیات و آراء و افکار ارزش‌هایی در یک شهر بود و در یک شهر نبود و هر دویشان هم مسلمان بودند یا هر دو ایرانی بودند ولی وقتی وارد می‌شدیم این‌قدر آداب و رسوم فرق داشت که گاهی سر مسائل خیلی مهم و اساسی امکان گفتگو و تفاهم بود اما یک مقدماتی می‌خواست و طول می‌کشید. الآن از شرق تا غرب عالم که سفر می‌کنیم می‌بینیم اشتراکات و شباهت‌ها خیلی زیاد شده است. این رسانه‌ها مؤثرند، این فیلم‌ها، سفرهای خارجی، حالا اینترنت و این طور مباحث. این را که خودم تجربه کردم از دانشگاه‌های اروپا و آمریکای لاتین تا دانشگاه‌های آفریقا، شرق آسیا هرجا که می‌رویم در گفتگو و سؤال و جواب، پرسش‌هایی که می‌آید خیلی شبیه هم است. یعنی تقریباً یک ذهن و زبان مشترک جهانی دارد بوجود می‌آید البته آن‌هایی که در فضای جهانی‌سازی فرهنگ خودشان موفق‌تر و کارآمدتر هستند ولو حرف مفت باشد ولی به شیوه و استیل جذاب ارائه کنند آن‌ها فرهنگ خودشان را بر دیگران غالب می‌کنند و این نقطه سیاه این بحث جهانی شدن است و آن این که جریان‌هایی که محتوای ضعیف، گاهی فاسد و گاهی هم صالح اما خیلی پیش پا افتاده دارند چون در شکل و فرم و رسانه و ابزار و تولید محصول قوی‌تر و فعال‌تر و مجرّب‌ترند موفق‌ترند یعنی سبک زندگی خودشان را دارند همه جا رایج می‌کنند ارزش‌های خودشان را همه جا در اولویت قرار می‌دهند این نقطه منفی آن است. اما نقطه مثبت آن این است که بشر یک امکان گفتگویی پیدا کرده است یعنی شما می‌توانید این طرف عالم بنشینید با آن طرف عالم حرف بزنید تو فیلم بسازی او ببیند و او فیلم بسازد تو ببینی و ارزش‌هایتان را به بحث بگذارید از این جهت یک فرصت است آن بُعد اولی که فعلاً متأسفانه ما ضعیف‌تر هستیم بیشتر یک تهدید است ولی این امکان، این بُعد دوم یک فرصت بسیار بزرگی است که در طول تاریخ بشر سابقه نداشته است یعنی اگر واقعاً انبیا(ع) یک چنین رسانه‌هایی در اختیارشان بود که می‌توانستند در آنِ واحد به همین روش عادی با کل بشر سخن بگویند قطعاً وضعیت فرق می‌کرد اگر شما فرض کنید علی‌بن‌ابیطالب(ع) می‌توانست از طریق این امکان رسانه‌ها اگر آن موقع بود با کل بشر حرف می‌زد سبک زندگی علی دیده می‌شود اخلاق علی، خط علی خوانده می‌شد، سخن علی شنیده می‌شد آن وقت چه اتفاقی می‌افتاد؟ گرچه معاویه هم جهانی می‌شد ولی اگر قرار بود که و امروز هم قرار است هرجا امکان رسیدن صدای علی به بشر ولو غیر مسلمان چه رسد به مسلمان باشد، ولو صدای معاویه هم به آن‌ها برسد صدای علی پیروز است. اگر در زمان امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفین صدای معاویه در شام شنیده شد و صدای علی شنیده نشد این‌جا امکان فریب وجود دارد اما اگر صدای علی(ع) شفاف شنیده بشود و امکان مقایسه واقعی پیش بیاید یعنی واقعاً شفاف مخاطب مسلمان و مخاطب بشری علی و امثال معاویه را ببیند، حسین را ببیند و یزید را، قبل از آن پیامبر را ببیند و ابوجهل را، موسی را ببیند و فرعون را، عیسی را ببیند و قیصر را، ابراهیم را با نمرود؛ روشن است که وجدان عمومی بشر کدام را انتخاب می‌کند افکار عمومی کدام را انتخاب می‌کند. بنابراین از این جهت دوم، اتفاقاً هرچه جهان در ارتباطات و رسانه پیش‌تر برود به نفع است و ضرورت علی‌شناسی، همین‌طور امکان علی‌شناسی برای بیشتر بیشتر فراهم می‌شود. قبلاً امکان علی‌شناسی در اختیار همه نبود.

نکته دوم ممکن بگویید یک حرف هایی 1400 سال پیش در جزیره‌العرب گفته شده، آن‌ها به امروز و جهان چه ربطی دارد؟ جواب: همه ارزش‌هایی ک همین الآن در جهان بطور رسمی و علنی در برابر آن خضوع می‌کنند حتی کسانی که می‌خواهند جنایت کنند پشت این پرچم و زیر این پرچم می‌آیند و پشت این نقاب مخفی می‌شوند همان روش و سبک سخن علی است علی و علی‌های تاریخ یعنی انبیاء و اولیاء و حکما و مصلحینی که زیر پرچم توحید و عدالت حرف زدند. ببینید بعضی‌ها می‌پرسند این که می‌فرمایند همیشه حق پیروز است و باطل شکست می‌خورد کجا؟ ما که می‌بینیم همیشه قدرت و ثروت و حکومت دست باطل بوده است، همیشه که حق و جبهه حق شکست می‌خورده است. این «جاءالحق و زهق الباطل» کو؟ کجاست؟ همه جا که جاء الباطل و زهق الحق است؟ این چندتا پاسخ دارد که مفسرین در ذیل همین آیه هم فرموده‌اند. یکی این که جوجه‌ها را آخر پاییز را بشمارید! ببینید تاریخ بشر نهایت به کجا خواهد رسید؟ ختم این کاروان حیات بشری پیروزی مطلق حق بر جهان است و شکست مطلق باطل و «إن الارض یرثها عبادی الصالحون» خداوند فرمود تکلیف زمین روشن است. زمین در اختیار صالحان قرار گرفت ما نه در قرآن، از قبل در کتاب انبیاء «فقد کتبنا فی الزبور» ما در زبور و کتب انبیاء پیشین گفته‌ایم تکلیف زمین روشن است شما تکلیف خودتان را روشن کنید که با حق هستید یا با باطل؟ و الا زمین و این مهد حیات بشری آخر خط پیروزی مطلق حق است. غیر از این، تا قبل از آن دوران، باز برای اینکه بدانید حق بر باطل پیروز است یعنی علی بر همه آن جبهه‌های ناکثین و قاسطین و مارقین نه فقط در حجاز، نه فقط در عراق و شام، بلکه در تمام پهنه جهان و در همه تاریخ پیروز است بهترین دلیل آن این است هرجا باطل می‌خواهد عمل کند با شعار حق می‌آید. شما یک جا نشان بدهید که یک کسی می‌خواهد ظلم کند صریح بگوید من ظالم هستم! آقا ما ظالم و ضد عدالت هستیم! هیچ وقت، تمام ظالمان و ستمگران تاریخ روی کار خودشان اسم عدالت گذاشته‌اند! روی ظلم برچسب عدل گذاشته‌اند! الآن در همین خیابان‌ها ، در شهر، دادگاه‌ها، پرونده‌هایی که تشکیل می‌شود بروید ببینید دو طرف می‌گویند ما حقیم هیچ کدام نمی‌گوید من باطل هستم با این که یکی از آن‌ها باطل است گاهی هر دویشان باطل هستند هر دو می‌گویند ما حق هستیم حق با من است یعنی هر دو می‌فهمند اصالت با حق است نه با باطل. این یعنی «جاء الحق و زهق الباطل إنّ الباطل کان زهوقا» باطل ذاتاً رفتنی است، باطل ذاتاً شکست‌خوردنی است حق شکست ناپذیر است چون اصلاً باطل یعنی پوچ. حق یعنی الحق هو الثابت؛ حق یعنی آن چیزی که واقعاً هست و ثابت است. باطل چیست؟ پوچ است. گل یا پوچ می‌کنند، یکی گل است یکی پوچ است. حق گل است و باطل پوچ است، اصلاً باطل چیزی نیست خداوند باطل نیافرید، باطل، عدم‌الحق است باطل نفی حق است یک واقعیتی به نام واقعیت نیست هرجا واقعیت است حق و عدل است. «إنّ الله هوالحق» الله و حق از هم تفکیک نمی‌شوند. قرآن می‌فرماید هرجا صحبت از خداست یعنی صحبت از حق است و هرجا صحبت از حق است یعنی صحبت خداست. یعنی از حق منهای خدا نمی‌توانی سخن بگویی و دفاع کنی و از خدای منهای حق نمی‌توانی سخن بگویی و دفاع کنی. دنبال حق هستی، تمکین به الله باید کرد. دنبال خدا و دین هستی تمکین در برابر حق. الحق الله، «الله إنّ مع الله هو الحق» فقط الله، فقط خدا، فقط خدا حق است، حق یعنی خدا و خدا یعنی حق. هر عملی یا عقیده یا رفتاری که با خداوند ارتباط داشته باشد آن عمل، آن شخص و آن جبهه حق می‌شود و هرچه ارتباط ندارد و پشت به آن است و یا ضد این ارتباط و نفی این ارتباط است باطل است یعنی پوچ است. علی(ع) به عنوان نماد همه انبیاء، همه اهل بیت، همه اولیای خدا، همه مصلحان، همه عدالتخواهان، همه مقسطین و عدالت‌طلبان جهان، نماینده همه ادیان ابراهیمی، نماینده همه جبهه عدالتخواه ضد ظلم در تاریخ، بهترین نماینده آن علی(ع) است. بهترین نماینده آن علی است که در مکتب انبیاء تربیت شده است خودش جزو رسولان حق نیست اما شاگرد اول مکتب همه رسولان و انبیاء و شاگرد اول مکتب پیامبر(ص) است. پیامبر(ص) خواست علی(ع) را تربیت کند و بگوید آقا این حرف‌هایی که ما می‌زنیم در ذهن و کتاب‌ها نیست انسان واقعی، توحید مجسم، عدالت مجسم، انسان کامل، انسان مجسم، بیا این علی. از همه شما هم در دنیا مشکلات بیشتر داشته است محدودیت بیشتر بود، تا آخر علی(ع) علی بود، و علی(ع) تا آخر علی ماند. علی(ع) زمان رسول‌الله(ص) علی بود و پس از رسول‌الله هم علی بود و علی ماند. وقتی حاکم بود علی بود و وقتی محکوم بود علی بود. یک شخصیت الهی را ببینید که در همه موقعیت‌ها و شرایط متضاد و متعارض این شخصیت همان است که بود. در پیروزی علی است، سوء استفاده از پیروزی نمی‌کند. در شکست علی است. در عزت دنیوی علی است، در نبودش علی است. در جنگ و نبردهای سخت علی است، در تحمل و صبر و سکوت بخاطر توحید و وحدت و حفظ اسلام و در قدرت تحمل علی است. ببینید می‌شود در همه شرایط علی‌وار بود در فقر علی است، در غنا علی است، وقتی بیمار هستید می‌توانید علی‌وار بیمار بشوید و وقتی سالم هستید علی‌وار باشید. وقتی دارید کار و کشاورزی و اقتصاد و تولید و زراعت می‌کنید علی، علی بودن یعنی این‌طوری. در کار، در اقتصاد، در بازار. وقتی دارید درس می‌دهید، مدرسه دارید، دارید تدریس می‌کنید، تعلیم و تربیت می‌کنید این‌جا چطوری می‌شود علی‌وار بود؟ در جبهه چطور می‌شود علی‌وار بود؟ در عبادت چگونه می‌شود علی بود؟ شما یک جبهه انسانی پیدا نمی‌کنید که علی آن‌جا الگو نباشد و حجت را بر ما و شما تمام نکرده باشد که یک آدم با همین آدم، گوشت و پوست و استخوان، در همین دنیای واقعی که ما داریم زندگی می‌کنیم دارد زندگی می‌کند صد برابر و مشکلات و تهدید دارد ولی در شادی و غم علی است. شادی علی‌وار، غم علی‌وار، پیروزی علی‌وار، شکست علی‌وار، فعالیت اقتصادی علی‌وار، عبادت علی‌وار، جنگ علی‌وار، صلح علی‌وار، این فایده برای بشر است چون بشر از اول تاریخ تا آخر تاریخ و همیشه خواهد پرسید که این حرف‌هایی که خدا و انبیاء زدند خب اصلاً فرض کنیم خدا هست و این‌ها هم از طرف خدا آمدند این همه حرف‌های قشنگ می‌زنید مگر این‌ها عملی است؟ مگر فرشته باشید که این کارها را بکنید که امکان گناه نداشته باشید مگر انسان می‌تواند تمام ارزش‌ها را داشته باشد؟ می‌گویند علی. او را نگاه کن که چطور می‌شود، او قله است. ما و شما در دامنه، ما علی‌های کوچک باشیم شما می‌توانید علی‌های کوچک باشید علی بزرگ یکی است اما همه چند میلیارد انسان، زن و مرد می‌توانند علی باشند می‌توانند فاطمه باشند منتهی در حد و ظرفیت خودشان در دامنه، علی و فاطمه در قله هستند و ما در دامنه به علی و فاطمه نگاه کنیم. خب پس این یک مژده به کل بشریت است. ببینید «جاء الحق و زهق الباطل» به معنای دوم چه بود؟ به معنای دوم این بود که جبهه باطل هر وقت می‌خواهد عمل کند برچسب حق روی کارش و روی خودش می‌گذارد الآن ما و شما می‌خواهیم به یک کسی ظلم کنیم نمی‌گوییم ما ظالم هستیم او مظولم است! بلکه می‌گوییم ما مظلوم هستیم او ظالم است و من به خاطر عدالت و بخاطر دفاع از حق خودم به او ضربه زدم حق من بود نه حق تو. نمی‌گوید حق تو بود ولی من می‌خواستم غصب کنم. در دعواهای شخصی این‌طوری است هیچ کس نمی‌گویم من باطل و ظالم هستم همه می‌گویند حق، عدل! یعنی چه؟ یعنی حق آبرو دارد و باطل بی‌آبرو است. یعنی عدالت آبرومند است، مشروع است، شرافتمندانه است، ظلم نه. الآن این جبّاران و دیکتاتورهای جهان، ظالم‌ها، حکومت‌های فاسد و شاه و صدام ببینید چقدر قشنگ سخنرانی می‌کردند، مگر شاه می‌گفت من خائن هستم می‌خواهم کشور را بفروشم؟ شاه و پدرش رضاشاه این قدر سخنرانی‌هایشان قشنگ بود می‌گفتند ما می‌خواهیم کشور پیشرفت کند. بروید سخنرانی‌های صدام را بخوانید مگر حرف بد زده؟ حرف‌هایش خیلی قشنگ است. هیتلر! این کتاب مشهور هیتلر هست بروید نُطق‌های او را بخوانید. سخنرانی بوش، کلینتون، اوباما، این خل که الآن هست (ترامپ) اصلاً به خاطر حرف‌هایش قشنگش اکثر ملت آمریکا به او رأی دادند با این که گاهی دیوانگی و جنون در حرف‌هایش هست ولی گاهی یک حرف‌های قشنگی زد که مردم آمریکا با این که می‌گفتند تعادل روحی ندارد ولی باز هم همین خوب است. برویم شعار فاشیست‌ها را بخوانید مگر گفتند ما ظالم و ضد بشر هستیم؟ بروید ببینید چه چیزهایی می‌گویند. الآن آمریکا بخواهد یک کشوری را اشغال کند مگر می‌گوید من ظالم و جنایتکار هستم و می‌خواهم شما را غارت کنم؟ نه. می‌گوید حق انتخاب مردم، دموکراسی، آزادی، مبارزه با خشونت و وحشی‌گری و تروریزم، بحث حقوق بشر، یعنی چه؟ همه این‌ها یعنی «جاء الحق و زهق الباطل إنّ الباطل کان زهوقا». صهیونیست‌های اسرائیل را ببینید چطوری استدلال می‌کنند؟ اصلاً حرف باطل نمی‌زنند می‌گوید یهود مظلوم سرگردان یک مشت تروریست را می‌زند و الا او هم نمی‌گوید من ظالم و باطل هستم. منافقین این همه آدم را ترور کردند، بیانیه‌ها و سخنان رهبران‌شان را بروید ببینید همه‌اش اظهار مظلومیت است. همه همین‌طور هستند. این خودش یعنی حق پیروز است حتی وقتی که جبهه باطل پیروز شده، که جبهه مادی هم وقتی پیروزی پیدا می‌کند باز هم حق پیروز است. یزید نگفت که این پسر پیامبر است دنبال حق است من ظالم هستم من غاصب هستم و من می‌خواهم این‌ها را بکشم و دختران پیامبر را به اسارت ببرم و... تا آخر هم مسئولیت این را نپذیرفت. سخنرانی‌های یزید را ببینید معاویه یک سخنرانی‌های قشنگی دارد که گاهی شبیه خطبه‌های علی است. همین سیدرضی، جامع نهج‌البلاغه در ذیل یکی از خطبه‌های حضرت امیر(ع) نقل کرده است یک خطبه خیلی زیبایی را می‌خواند و نقل می‌کند و زیر آن می‌نویسد البته بعضی‌ها این گفتند این سخنرانی علی نیست سخنرانی معاویه است این خطبه برای معاویه است! ولی هیهات چنین سخنانی در قله‌های معنا و لفظ در سخنان کسی مثل معاویه بیرون بیاید این حرف‌ها علی‌وار است. یعنی ببینید معاویه هم یک جوری صحبت می‌کرده که معاویه سخنرانی‌هایش هست اسم خدا، تجلیل از پیامبر(ص)، دعوت به تقوا «إتّقوالله» مردم دین داشته باشید، تقوا داشته باشید و... بعد می‌گوید علی دارد امّت را بهم می‌ریزد و علی در خون خلیفه مظلوم دست داشته است! ما می‌خواهیم از مظلوم دفاع کنیم این می‌خواهد مسلمین را به جان هم بیندازد. مگر یزید راجع به سیدالشهداء(ع) همین را نگفت؟ مگر یزید گفت حسین می‌خواسته امر به معروف و نهی از منکر کند من نگذاشتم؟ نه؛ گفت حسین از خون خودش حفاظت نکرد حسین با شمشیر جدش کشته شد! شمشیر جدش دست ماست، ما حکومت اسلامی هستیم! حسین وحدت امت را بهم زد، حسین برادرکشی راه انداخت، حسین امنیت مردم را بهم زد، حسین فتنه راه انداخت، و جنگ داخلی و درگیری با حکومت، هرچه هم او را نصیحت کردیم گوش نمی‌کند! و بعد این که مگر من گفتم که حسین را بکشند؟ من گفتم ایشان را کنترل کنید که شورش نکند درگیری و جنگ داخلی نشود و الا ابن‌زیاد سرِ خود رفتند این را کشته‌اند! غلط کردند کشتند. بعد هم که اسراء آمدند اولین مجلس عزاداری رسمی برای امام حسین(ع) را خود یزید گرفته است صاحب عزا کنار در نشسته، روضه خوان آوردند و برای امام حسین(ع) گریه کردند! بعد هم کاروان اهل بیت را آمدنه اسیر بودند و رفتنه شاهانه رفتند یعنی این‌ها تمام امکانات را برای آن‌ها گذاشتند که کاروان با احترام برگردد. پس ببینید این که حق همیشه پیروز است و باطل شکست خورده است یک معنی‌اش این است. جبهه باطل و ظلم همه جا شعار حق می‌دهد، از کلمات حق استفاده می‌کند برای این که می‌داند حق پیروز است و باطل رفتنی است. این هم یک دلیل. یکی نقل می‌کرد قبل از انقلاب، زمان شاه، حق ما را در یک اداره‌ای داشتند می‌خوردند من دیدم هرچه بیشتر این طرف و آن طرف می‌روم کسی محل نمی‌گذارد و مأیوس شده بودم یک بخشی از فرمان مالک اشتر را برداشتم نوشتم که خطاب به مسئولین حقوق مربوط به مردم را می‌گوید – زمان شاه این قضیه بوده – می‌گوید رفتم دفتر یک مدیرکلی، معاون وزیری و همین‌طور نشستم نوبت من رسید من جلوی او نشستم و گفتم اگر این‌ها را قبول دارید حق من ضایع شده به من کمک کنید. می‌گفت آن را خواند و یک پوزخندی زد گفت حالا بنشین. من 5- 6 ساعت نشستم هرچه می‌گفتم چه شد؟ گفت حالا بنشین. گذاشت تا همه کارها تمام شد آخر وقت که همه رفتند می‌خواست دکانش را ببندد گفت بیا کارت دارم گفت این چرت و پرت‌ها چیست که برای من نوشتی؟ گفتم کدام چرت و پرت‌ها؟ این‌ها حرف‌های امیرالمؤمنین است مگر شما علی را قبول ندارید؟ مگر شما مسلمان و شیعه نیستید؟ گفت چطوری جرأت کردی برداشتی این حرف‌ها را نوشتی؟ اصلاً دوره این حرف‌هاست؟ علی و این حرف‌ها گذشته، تمام شده، مرده است. می‌گفت من دیدم این که دیگر مشکلات ما را حل نمی‌کند اقلاً از ساحت علی دفاع کنم گفتم این‌ها مُرد و تمام شد؟ اگر واقعاً این‌ها مُرده و دوره حق گذشته است تو چطور جرأت نکردی جلوی مردم این‌ها را به من بگویی؟ من را 5- 6 ساعت نگه داشتی که همه بروند یواشکی به من بگویی؟ حتی جرأت نکردی جلوی آبدارچی‌ات توی اداره‌ات این حرف‌ها را بزنی؟ خصوصی و یواشکی داری به من می‌گویی دوره علی تمام شد! اگر دوره علی تمام شده بود تو یواشکی مخفی به من این حرف‌ها را نمی‌زد، همان 5- 6 ساعت پیش جلوی کارمندان و مردم همین حرف‌ها را بلند به من می‌گفتی چرا جرأت نکردی بگویی؟ برای این که می‌دانی حق با علی است و علی با حق است. برای این که می‌دانی این حرف‌ها کهنه نمی‌شود و تاریخ مصرف ندارد برای این که می‌دانی مردم همه جا همین‌ها را قبول دارند. پس این عنوان اول، علی و کل بشریت. الآن هرجای دنیا شما بروید با هر دین و مذهبی که باشند حتی لامذهب، من این را خودم تجربه کردم. هر بخشی از نهج‌البلاغه و سلوک علی و سخنان علی بگویید همه به آن احترام می‌گذارند یعنی من سخنان و روایات امیرالمؤمنین(ع) را پیش کمونیست‌ها در آمریکای لاتین، چپ‌ها خواندم، پیش مرتاض هندو، در بتخانه هند گفتم، پیش مسیحی کشیش کاتولیک، پیش کشیش‌ها بچه کشیش‌ها در مدرسه کشیش‌ها گفتم، در جمع دانشگاهیان در آ‌ن قاره دیگر گفتم، در آفریقا، اروپا و... والله یک جا ندیدم – با این که هیچ کدام این‌ها مسلمان نبودند – یک مورد ندیدم که یکی از این‌ها بلند شود بگوید آقا این‌ها چیست که می‌گویی؟ این حرف‌ها چیست؟ بدون استثناء یا بلند شدند برای علی کف زدند، یا به همان روش بودایی خم شدند و احترام گذاشتند و یک مورد نبود بگویند دوره این حرف‌ها گذشته است این حرف‌های علی بوده هزار سال پیش در بیابان‌ها و قبائل حجاز بوده، چه ربطی به امروز و دنیای امروز دارد؟ نه؛ هرگز این‌طوری نبود. در بخش معرفت‌شناسی علی حرف دارد. در هستی‌شناسی آموزش دارد، در حوزه فلسفه اخلاق آموزش دارد، در فلسفه حقوق دارد، در خود حقوق و حقوق بشر دارد، در مسئله خانواده دارد، در مسئله جنگ و صلح هست، در بحث حقوق بشر هست، در بحث قضاوت و دادگاه و دادگستری هست، در روابط بین‌الملل هست، در روابط بین ادیان هست، در اقتصاد و بازار آن همه آموزش‌های علی هست. در سیاست و فلسفه سیاسی و علوم سیاسی آن همه آموزش. در اخلاق و تعلیم و تربیت و تهذیب نفس هست، در خداشناسی هست، یک حوزه فکری و عملی امروز جهان را نشان بدهید که آن‌جا علی(ع) حرفی برای گفتن به بشر ندارد. پس این که مدام بگوییم آقا تا کی هی راجع به علی علی، گذشت تمام شد! دنیا دهکده جهانی، تکنولوژی، پیشرفت! هنوز مسائل جهان و بشر امروز همان مسائلی است که علی از آن‌ها سخن گفت. مسئله بشر امروز همان حرف‌هایی است که علی(ع) گفته است. بحث حقوق زن، بحث مرد، حقوق کودک،‌ خانواده، علی. حقوق اسرا، حقوق زندانیان علی. علم تجربی، اهمیت فیزیک، شیمی، ریاضی، پزشکی، مهندسی، راجع به همین حوزه‌های علم و فلسفه علم علی. حتی شروع تکنولوژی و اهمیت دادن به ابزار و عقل ابزاری علی. راجع به اخلاق، راجع به انسانیت، علی. شجاعت علی، درایت علی، اقتدار علی، مظلومیت علی. بحث علی بحث شیعه نیست بحث مسلمین نیست، علی امام بشر است همین الآن درست شناخته بشود. خودمان هم او را نمی‌شناسیم. یکی تاریخ تولد 13 رجب و یکی هم تاریخ شهادت 21 ماه رمضان! علی تمام می‌شود! بنابراین ارزش‌های انسانی تا ابد مدیون علی و امثال علی است که به آن صورت امثالی ندارد اشباح علی. همین امروز اگر از حق و عدل و انسانیت دارد در دنیا بحث می‌شود، انسان‌های هوشمند، انسان‌های روشنفکر، مصلحان جهان ولو غیر مسلمان حرف می‌زنند اگر این شعارها هنوز باقی مانده و این ارزش‌ها همچنان در دنیا ارزش است بخاطر مجاهدت و فداکاری علی و کسانی – مدام با احتیاط می‌گویم – کسانی در سطح علی در طول تاریخ. اگر انبیاء و اولیاء نبودند، اگر علی و علی‌های تاریخ نبودند امروز در دنیا در شرق و غرب عالم هیچ کس نه از اخلاق و وجدان و حقوق بشر حرف می‌زد، نه از عدالت و انسانیت و رفاه عمومی و رسیدگی به محرومین و ارزش علم و... از این حرف‌ها نمی‌گفتند بلکه الآن انسان وحشی‌ترین موجود تاریخ بود اگر علی و علی‌ها نبودند امروز بشریت حتی اگر در تکنولوژی پیشرفت می‌کرد در انسانیت پسرفت داشت یعنی می‌شد حیوانات خطرناک مجهز. یک فیلم‌هایی اخیراً هالیوود می‌سازد به عنوان پایان تاریخ که مثلاً فرض کنید همه جا بمباران اتمی شده و دنیا بهم ریخته و همه مردند و تمدن نابود شده – حتماً نمونه‌هایی از آن را دیدید – بعد گروه گروه‌های کوچکی با سلاح‌های جدید و ترکیبی از سلاح‌های قدیم و جدید یک مرتبه دوباره می‌خواهند بر همه چیز غلبه کنند و همه یک مرتبه مثل گله‌های حیوانات وحشی از این محله به آن محله، از این شهر به آن شهر می‌خواهند بر هم غلبه کنند این دقیقاً یک نماد قشنگی است از جامعه ولو پیشرفته و مجهز به تکنولوژی اما محروم از علی(ع)، محروم از نگاه علوی به انسان و جهان. ممکن است شما به لحاظ مادی پیشرفته‌ترین جامعه بشوی اما به لحاظ انسانی حتی مدنی و حقوقی چه رسد به اخلاقی، وحشی‌ترین و خطرناک‌ترین و منفورترین جامعه را داشته باشید و هیچ کس هیچ کس را نتواند تحمل کند و حتی با حیوانات هم دیگر نتوانید سر کنید. می‌دانید که چرا در بعضی از جوامع آدم‌ها دارند با سگ‌ها زندگی می‌کنند؟ یعنی به تعداد آدم‌ها سگ است حتی بعضی از شهرها در دنیا در همین اروپا هست که سگ‌ها از آدم‌ها بیشتر است. من دیدم شهری را که در خیابان‌شان سگ‌ها از آدم‌ها بیشتر یا اندازه هم هستند برای این که دیگر انسان با انسان نمی‌تواند زندگی کند! نمی‌توانند در یک خانه با هم باشند! انسان نمی‌تواند انسان را تحمل کند. هرکسی دنبال حقوق و اضافه حقوق و منافع خودش هست و برای خودش تکلیف و مسئولیت در برابر دیگری نمی‌تواند تحمل کند نمی‌توانند همدیگر را تحمل کنند ولی سگ بی‌زبان است و یک حیوان بسیار باعاطفه است خیلی موجود باعاطفه و باصفا و بی‌زبانی است! زندگی انسان با انسان جایش را به زندگی انسان با سگ می‌دهد! چون تنها نمی‌توانند باشند ولی با همدیگر هم نمی‌توانند زندگی کنند آدم با سگ صبحانه می‌خورد، توی رختخواب می‌رود، روی صندلی‌اش و اتاق مهمانخانه‌اش می‌رود و... می‌گوید این از تنهایی من را درمی‌آورد ولی حرف هم نمی‌زند و مزاحم نمی‌شود و هرچه من بگویم به حرفم گوش می‌کند و تابع من است! من هم به جایش غذا و زندگی او را تآمین می‌کنم. ولی بعد از این هم عقب‌تر می‌روید و دیگر انسان با حیوان هم نمی‌تواند زندگی کند، بعد کم‌کم حیوان با خودش هم نمی‌تواند زندگی کند خودکشی می‌کند. خودکشی یعنی من دیگر خودم را هم نمی‌توانم تحمل کنم، بقیه که هیچی خودم هم زیادی‌ام! اگر این سنخ آموزش‌های امیرالمؤمنین(ع) و امثال ایشان نباشد انسان تا این‌جا سقوط می‌کند اگر علی‌ها در طول تاریخ‌ها نبودند امروز از انسانیت هم کسی حرف نمی‌زند. از حقوق بشر و ارزش‌ها هم حرف نمی‌زدند انسان بود اما اهداف والا و متعالی نداشت. هدف، فقط همین شکم و زیرشکم و زندگی و شهوت و غذا و خوراک بود دیگر انسان هدفی نداشت این‌ها به انسان هدف دادند، بشر بدون علی و آموزش‌های علی و این خط انبیاء و اولیاء یک حیوان بسیار خطرناک وحشی درّنده‌ای است که خودش را هم تحمل نمی‌کند. خطرناک‌ترین کارها را انجام می‌دهد و وحشیانه‌ترین اعمال را انجام می‌دهد. بنابراین علی چه ربطی به بشر امروز دارد؟ بشر امروز مدیون علی است، مدیون این منطق علوی است که همه انبیاء و اولیاء خدا گفتند آن جهادها اگر نبود هدف‌ها کلاً زیر و رو می‌شد و حتی کسی شعارهای ارزش‌های علوی را هم نمی‌داد حالا اقلاً شعار آن را می‌دهند.

نکه دیگری که این‌جا هست جمع‌بندی در دو نکته: یکی علی و بشر، یکی علی و مسلمین در وضع جدید. ضرورت علی برای بشر امروز، ضرورت علی برای امت اسلام جدا از شیعه و اگر فرمایشی، نکته‌ای، اِشکالی هست بفرمایید و اگر در جلسه بعد عمری بود انشاءالله وارد بحث حضرت فاطمه زهرا(س) می‌شویم. الآن دارند از آن دو عنوان، عنوان اول را می‌گویم که ضرورت علی برای بشر. و این که امیرالمؤمنین(ع) یک خصوصیتی داشت که چنانچه در این متن هم به آن اشاره شده است سه چیز است که معمولاً با هم جمع نمی‌شوند در زندگی امیرالمؤمنین(ع) هست 1) یکی اقتدار و عزت است نه ذلّت. 2) مظلومیت است نه ظالم بودن. امیرالمؤمنین(ع) هرجا ظلمی شد علی(ع) مظلوم بود هیچ جا علی(ع) ظالم نبود. به هیچ کس ستم نکرد به انسان‌هایی که پس از او تا امروز هزار و اندی و چند هزار سال بعدش هم می‌آید ستم نکرد اگر آن موقع امیرالمؤمنین(ع) روش دیگری را به کار بسته بود که امت اسلام و امت تازه تأسیس اسلام نابود می‌شد ظلم به من و شما بود. امیرالمؤمنین(ع) برای این که به من و شما ظلم نشود و صدای توحید و عدالت و صدای علی به ما امروز و به همه جهان برسد آن مظلومیت را پذیرفت و مظلومیت علی(ع) درعین حال پیروز است، در عین حال که پیروز است در همه صحنه‌ها پیروز است. علی(ع) هیچ جا و هرگز بر اساس معیارهای قرآنی هرگز شکست نخورده است حتی آن وقتی که در عرصه ظاهراً سیاسی، ظاهراً با محاسبات مادی شکست خورده است علی هرگز شکست نخورد، علی هرگز خانه‌نشین نشد علی هرگز عقب نرفت. علی همیشه جلو رفت منتهی پیشروی در هر شرایطی به تناسب همان است. شما از کجا می‌فهمید که چه کسی پیشرفت کرد چه کسی پس‌رفت؟ یک معیاری دارید می‌گویید طبق این معیار این الآن پیروزی است و این الآن شکست است. معیار خدایی، معیار علی معیار الله است با آن معیار علی هیچ جا و هیچ وقت شکست نخورد. همیشه اقتدار داشت در همه صحنه‌ها قوی بود و ضعیف نبود. در عین حالی که همه جا مظلوم بود یعنی علی(ع) به حق هیچ کسی تعرّض نکرد ولی همه جا به حق علی(ع) تعرّض شد. یک روایتی از امیرالمؤمنین(ع) هست که خیلی جالب است می‌فرماید که من همیشه مظلوم بودم چه الآن در سن 60 و ند سالگی، چه در کودکی، ‌چه در حاکمیت و چه در عدم حاکمیت. بعد می‌فرماید بچه بودیم چشم برادرم عقیل درد می‌گرفت رفتیم پیش دکتر، گفته این قطره را توی چشم او بریزید هر دویمان کودک بودیم عقیل می‌گفت اول توی چشم علی بریزید ببینم نمی‌سوزد درد نمی‌گیرد بعد توی چشم من بریزید. علی(ع) می‌فرماید من بچه بودم عقیل چشمش درد می‌کرد اول قطره توی چشم من می‌ریختند که اگر اذیت نمی‌شد بعد توی چشم عقیل می‌ریختند! می‌فرماید از بچگی وضعیت ما این بوده! از دوران کودکی هم این‌طوری بودم یعنی می‌خواست بگوید من با این وضعیت عادت دارم الان در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، حکومتی این‌طوری است. این تعبیر را حضرت علی(ع) با طنز می‌فرمایند که از آن موقع وضعیت این‌طوری بود. در این‌جا به اقتدار علی اشاره می‌شود. اولاً آدم‌هایی که علی(ع) تربیت کرد. مالک اشتر، عمار، محمد بن ابی‌بکر، پسر ابوبکر و... هر کدام از این‌ها یک الگو هستند و در تاریخ یک قهرمان هستند. نشان داد که همان‌طور که پیامبر(ص) و خدا علی(ع) را تربیت کرد علی(ع) هم یک آدم‌هایی را که معصوم نبودند ولی هر کد ام‌شان یک الگو هستند این‌ها زیر سایه علی به چشم نمی‌آیند ولی جداگانه هر کدام را بروید زندگی‌شان را بخوانید که چه کسانی بودند. این مالک اشتر فرمانده کل قوای علی است و علی(ع) و خلافت اسلامی هم آن موقع بزرگترین امپراطوری جهان است این فرمانده کل قوای اوست. همه شما شنیدید که ایشان داشت از کوچه رد می‌شد توهین کرد و آب دهانش را انداخت زباله‌ای انداخت یا فحشی داد نمی‌شناخت که این فرمانده کل قواست. نقل شده که ایشان برگشت نگاه کند که حتی طرف از نگاهش حساب ببرد، حداقل کارهایی است که ماها هم می‌کنیم یک نگاهی نکرد که او نگران بشود و بترسد. سرش را پایین انداخت و رفت. بعد یکی آمد به او گفت عمو فهمیدی این که بود؟ مالک اشتر است فرمانده کل قوای حکومت اسلامی است. این یا ترسید یا خجالت کشید دوید که به مالک اشتر برسد و معذرتخواهی کند آمد دید او توی مسجد رفت، آمد داخل مسجد گفت آقا ببخشید من شما را نشناختم عذرخواهی می‌کنم، حالا یا به دروغ گفت که ما با کسی اشتباه گرفتیم، یک لات بود. مالک گفت که به خدا من آمدم مسجد دو رکعت نماز بخوانم برای تو استغار کنم که چرا این‌طوری هستی من با تو چه کار کردم؟ خیلی عجیب است کجای تاریخ دنیا چنین چیزی هست؟ شما همین قضیه را بروید بگویید علی یک چنین آدم‌هایی تربیت کرده است از آمریکای لاتین تا شرق آسیا، از آفریقا تا اروپا، آمریکا، استرالیا بروید این را بگویید همه جا به احترام چنین آدمی بلند می‌شوند و کف می‌زنند. حتی فاسدترین آدم‌ها. این یعنی حق پیروز است. این یعنی علی(ع) نیاز امروز بشر است. علی را از زمان و مکان خودش بیرون بیاورید ببینید علی کیست. هیچ ضعفی در زندگی امیرالمؤمنین و شخصیت ایشان وجود ندارد. در فکر، مقتدر است. در طراحی جنگ مقتدر است در طراحی وحدت و صلح مقتدر و قوی است هیچ جا ضعف نشان نمی‌دهد. در منطق هم قوی است. اقتدار علی در منطق. این قدر قوی است که این سپاه خوارج دیوانه شهادت‌طلب احمق، داعشی‌های شیعه آن موقع که آمدند با علی می‌جنگند و می‌گویند که تو بیخود کردی به حرف ما گوش کردی که ما گفتیم با معاویه صلح کن، ما اشتباه کردیم تو چرا به حرف ما گوش کردی؟ ما کافر شدیم که به تو گفتیم با معاویه صلح کن، تو هم کافر شدی که به حرف ما گوش کردی. ما استغفار کردیم تو هم باید استغفار کنی. چرا با علی صلح کردی؟ چرا به حرف ما گوش کردی؟ این قدر دیوانه بودند. خب حضرت امیر(ع) با یک چنین آدم‌هایی که عقل و گوش و چشم‌هایشان را بستند می‌خواهند شهید بشوند با این‌ها این‌قدر قشنگ صحبت می‌کند که هزاران هزار نفر از توی جبهه این‌ها را بیرون می‌کشد، سلاح‌هایشان را می‌گذارند، جبهه را ترک می‌کنند و می‌روند این‌قدر منطق، قوی است. تهش 3- 4 هزار نفر می‌مانند. پس این اقتدار، و از آن طرف مظلومیت که تا آخر مظلوم بود حتی بعد از شهادت ایشان در منبرها ده‌ها سال با لعن علی و فحش به علی(ع) منبرهای اسلامی شروع می‌شود به طرزی که علی حتی خونخواهی نمی‌تواند بعد از شهادتش داشته باشد. این که می‌گویند خونخواه علی خداست، علی و پسرش، حسن و حسین، «یا ثارالله و بن ثاره» ای کسی که خدا خونخواه اوست و خدا خونخواه پدر اوست. حتی کسی نمی‌تواند خونخواه علی باشد این‌قدر مظلومیت. و در عین حال امیرالمؤمنین(ع) همه جا پیروز است. حضرت امیر(ع) بعد از شهادتش هم پیروز است. ببینید کمتر کسی را شما پیدا می‌کنید یک شخصیتی که این همه درگیر مسائل بوده یعنی سه‌تا جنگ توی 5 سال به او تحمیل شده، این‌قدر او را فحش دادند در عین حال هیچ کس علناً جرأت نمی‌کند علی را زیر سؤال ببرد حتی معاویه. خبر ترور و شهادت امیرالمؤمنین(ع) که به معاویه می‌رسد نقل شده در جلسه خصوصی شادی می‌کند و می‌گوید دیگر تمام شد ما بر تمام جهان اسلام مسلط شدیم! اما در جلسه‌ای که عمومی عمومی هم نبوده، یک بخشی نیمه خصوصی نیمه عمومی در دربار خودش حتی بین عوامل خودش معاویه برای علی گریه می‌کند. معاویه که با علی جنگیده جرأت نمی‌کند بگوید خب الحمدلله علی شکست خورد! معاویه سرش را به حالت تباکی پایین می‌اندازد و می‌گوید که درست است که ما وظیفه داشتیم با علی بجنگیم چون به ضرر امت اسلام کار می‌کرد اما برای خودِ شخص علی من احترام قائل هستم چه کسی دیگر می‌تواند مثل علی باشد. معاویه یک روضه مفصل برای علی خوانده است. علی تنها شخصیتی است که حتی مخالفین او جرأت نمی‌کردند علناً او را زیر سؤال ببرند. این تعبیر که هیچ چهره‌ای مورد اتفاق کل جریان‌ها نیست الا علی، همه او را درخشنده می‌بینند، مسلمان و غیر مسلمان.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha